به گلزاری سفرافتادمارا
که بوی اوبه سربردست هوارا
دوچندغنچه دگرگل بودشادان
که بادی بس عظیم پیچیدهوارا
بجزچندگل که خالق مصلحت دید
دگرگلهاسرافشان شدشمارا
یکی دیدم که گل گمگشته دارد
بگویداونشانی ازهمارا
بدیدم کوفتاده برروی گل
همی بوسدگلوافتاده هارا
بنال ای قدسیان ازدردعظمی
که پیچیده هواراهم سمارا